۱۵ اردیبهشت ۱۳۸۹، ۱۲:۳۰

چشم‏اندازها و چالشهای آموزش-2/

آموزش عالی با رشد متوازن نداشته‌ایم

آموزش عالی با رشد متوازن نداشته‌ایم

دکتر ابوالحسن ریاضی، معتقد است به دلیل فقدان نگاهی جامع‌نگر و کلی، برنامه‌ریزی در ایران موجب توزیع به‌شدت نامتوازن در بخش آموزش شده است، هر چند این امر فقط مربوط به حوزه آموزش نیست و در همه بخش‌ها این مشکل وجود دارد.

به گزارش خبرنگار مهر، هدف از آمایش سرزمین، سازماندهی مجموعه شرایط موجود به منظور بهره‌وری مطلوب از سرزمین در چارچوب منافع ملی است. آمایش سرزمین، به عنوان ابزار اصلی برنامه‌ریزی و تصمیم‌گیری‌های منطقه‌ای و ملی، واجد خصوصیاتی چون جامع‌نگری، دوراندیشی، کل‌گرایی و کیفیت‌گرایی است که می‌تواند امکان سازمان‌دهی فضای کشور و توزیع بهینه جمعیت و فعالیت در یک سرزمین را فراهم کند و به هر منطقه نقش‌ها و مسئولیت‌های خاصی را محول نماید.

آموزش نیز به عنوان یکی از مهم‌ترین بخش‌ها در هر کشور که نسبتی تنگاتنگ با دیگر حوزه‌ها مانند صنعت، کشاورزی، سیاست و... دارد بدون پشتوانه آمایش سرزمین ناکارآمد خواهد بود. با توجه به این‌که از یک سو تاکنون در ایران آمایش سرزمین در سطح کلان انجام نگرفته است و از سوی دیگر نظام آموزش در ایران دچار مشکلات و معضلات بسیاری است، ضرورت توجه به این مسأله بیش از پیش احساس می‌شود.

در همین راستا خبرنگار مهر کوشیده است در گفتگویی با دکتر ابوالحسن ریاضی، عضو هیئت علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری به موضوع آمایش سرزمین و اهمیت آن در برنامه‌ریزی‌ها و سیاستگذاری‌های آموزشی در ایران بپردازد.    

*وقتی از آمایش سرزمین حرف می‌زنیم قرار است این مسأله کدام بخش از مشکلات ما در سیاستگذاری و برنامه‌ریزی را حل کند ؟
- فکر می‌کنم برای اولین بار بحث آمایش سرزمین در آلمان بعد از جنگ جهانی دوم و با این فرض مطرح شد که ظرفیت‌های سرزمینی به لحاظ جغرافیایی در حداکثر توانایی خودش به کار گرفته شود.
 
به طور طبیعی کشورها بر اساس ویژگی‌های مشخص جغرافیایی شکل نگرفته‌اند. به خصوص در بسیاری از کشورها، ویژگی‌های متمایز یا متفاوت یا مکمل جغرافیایی در یک سرزمین به چشم می‌خورند.

این‌که به چه شکل از حداکثر توان طبیعی یک سرزمین استفاده شود روح آمایش سرزمین است. به عبارت دیگر آمایش سرزمین نوعی بازآرایی و آرایش مجدد یک کشور معنا می‌دهد. این آرایش، هم در وضع طبیعی و هم در وضع مصنوع در نظر گرفته می‌شود. یعنی ما در آمایش سرزمین به این موضوع توجه می‌کنیم که به چه شکل می‌توان از وضعیت‌های طبیعی، انسانی و تکنولوژیکی حداکثر استفاده را کرد.

*تاکنون آیا آمایش سرزمین در ایران انجام گرفته است؟
- آمایش سرزمین هرگز در ایران به عنوان یک سند قطعی و نهایی تدوین نشده است. شاید آخرین بار در برنامه چهارم توسعه، دولت مکلف شده بود که برنامه آمایش سرزمین را در طول برنامه چهارم تدوین کند و به تصویب برساند که این امر هم به وقع نپیوست.

آخرین بار هم فکر می‌کنم در برنامه پنجم دوره شاه بود که این موضوع مطرح شد اما آن زمان هم این امر هیچ وقت انجام نشد. طبیعتاً اگر سند آمایش سرزمین تدوین می‌شد، وجوه مختلف توسعه کشور به شکل طولی و عرضی، در همه بخش‌ها میسر می‌شد و در نتیجه هم تقسیم کار بخشی و هم تقسیم کار منطقه‌ای و طبیعی در کشور صورت می‌گرفت  که البته هنوز این کار انجام نگرفته است.
 
* چه نکات و ویژگی‌هایی  باید در آمایش سرزمین مدنظر قرار بگیرد؟
- جامع‌نگری و پرهیز از برنامه‌ریزی بخشی و پذیرش توزیع برنامه‌ریزی در سطوح میانی به بخش‌های مختلف مهم‌ترین ویژگی آمایش سرزمین است. یعنی بعد از آمایش سرزمین، نگاه به شدت تمرکزگرا باید حذف شود و به الزامات آمایش سرزمین تن داده شود.
 
*منظور شما مواردی مانند تمرکزگرایی فعلی در تهران است؟
این یکی از ویژگی‌های آن است. برای مثال آمایش سرزمین حکم می‌کند که جهت‌گیری‌های هر منطقه باید چه باشد یا چه جور تقسیم کاری‌ در سطوح مختلف بین مناطق مجاور باید وجود داشته باشد.

در چنین شرایطی نقش مرکز و پیرامون باز تعریف می‌شود؛ یعنی ممکن است که ما مراکز مختلف داشته باشیم و در بخش‌هایی، حتی تهران مفهوم پیرامون را پیدا کند.
 
* این آمایش سرزمین در حوزه سیاستگذاری‌های آموزشی چه نقشی خواهد داشت؟
طبیعتاً ما با آمایش سرزمین نمی‌توانیم یک نگاه بخشی نسبت به بحث آموزش داشته باشیم. آمایش سرزمین تکلیف همه بخش‌ها، از جمله آموزش را مشخص می‌کند و بنابراین بر اساس آمایش سرزمین ابتدا ظرفیت‌های هر منطقه مشخص می‌شود.

این ظرفیت‌ها، هم شامل ظرفیت‌های انسانی‌اند، هم ظرفیت‌های طبیعی و هم ظرفیت‌های مدیریتی. بر اساس این ظرفیت‌هاست که مشخص می‌شود هر منطقه باید در چه بخشی توسعه پیدا کند. بنابراین منابع کشور بر همان مزیت‌ها متمرکز می‌شود.

در واقع آن مزیت‌هاست که توضیح می‌دهد آموزش باید در چه سطحی باشد و با چه ویژگیهایی همراه باشد و چه رشته‌هایی باید در هر منطقه تقویت شود. ظرفیت آموزشی آن منطقه چیست و نهایتاً با چه تعدادی و در چه رشته‌هایی باید آموزش نیروی انسانی صورت بگیرد.

برای مثال اگر آمایش سرزمین در منطقه‌ای این حکم را بدهد که آن منطقه باید منطقه‌ای کشاورزی باشد طبیعتاً به این دلیل که قرار است در آن منطقه بهترین کیفیت تولید محصول وجود داشته باشد آموزش‌ها معطوف به اولویت‌های این بخش می‌شود. مثلاً آموزش نیروی انسانی مورد نیاز بر اساس گونه‌هایی که قرار است کشت شود.
 
* پس چشم‌اندازها، امکانات و ظرفیت‌های در دسترس، به ما در امر برنامه‌ریزی برای آموزش نیروی انسانی یاری می‌رسانند؟
- به همین دلیل است که ما باید بهترین شناخت را از نیروی انسانی خود داشته باشیم. آمایش سرزمین بارگزاری‌های جمعیتی را هم مشخص می‌کند و برنامه‌ریزی در همه بخش‌ها بر اساس آن انجام می‌شود و در نتیجه نوعی توازن در مناطق مجاور شکل می‌گیرد.
مثلاً ممکن است وضعیت منطقه مورد نظر ما و منطقه مجاورش که نیمه صنعتی و نیمه کشاورزی است ما را به این نتیجه برساند که در منطقه مجاور صنایع تبدیلی شکل بگیرد، و نه صنایع زیربنایی مربوط به بخش نفت.

در چنین شرایطی این دو منطقه مجاور می‌توانند به یکدیگر سرویس‌هایی را درحوزه آموزش بدهند که می‌تواند از سطوح اولیه تا مقاطع عالی را شامل شود. آموزش در این‌جا از همان سطوح اولیه متناسب با آن منطقه و نیازهای آن تعریف می‌شود.
 
* با توجه به این نکته که آمایش سرزمین تاکنون در ایران انجام نشده است این مسأله ممکن است چه آفاتی را در حوزه آموزش در پی داشته است؟

- بررسی‌هایی که در خود نهادهای تصمیم‌گیرنده و سیاستگذار مثل وزارت علوم یا قبل از آن در دستگاه‌هایی مثل سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی صورت گرفته، حاکی از این است که ما مطلقاً برنامه‌ریزی بخشی انجام می‌دهیم. البته نظام برنامه‌ریزی در کشور ما، نظام برنامه‌ریزی بخشی است.

در کشور ما برای بخش انرژی، بخش آموزش، بخش بهداشت، بخش کشاورزی و... جداگانه برنامه‌ریزی می‌شود. این مسأله باعث شده است که بخش صنعت بدون در نظر گرفتن ظرفیت‌های سرزمینی، نیازهایی را برای کشور در نظر بگیرد و بر آن اساس برنامه‌ریزی کند.

از طرف دیگر رقابت‌های بخشی در سرزمین ما سابقه‌ای طولانی دارد، یعنی این‌که کدام بخش توانایی آن را دارد که منابع بیشتری را برای توسعه بخش خودش به دست بیاورد. خود این رقابت هم، چون مبنای تعریف شده‌ای ندارد و مبتنی بر توانایی مدیران در چانه‌زنی و جذب منابع است، ناهمگونی توسعه بخش‌ها را در پی دارد.

از طرف دیگر بخش‌های مختلف خودشان را چندان متعهد به پاسخگویی به بخش‌های دیگر نمی‌دانند. یعنی بخش صنعت خودش را ملزم نمی‌داند که به بخش کشاورزی، بهداشت، محیط زیست یا آموزش توجهی داشته باشد.

این اتفاق باعث می‌شود که خروجی‌های هر بخش‌ با سایر بخش‌ها مرتبط نباشند. مثلاً می‌توان دید که خروجی بخش آموزش با بخش صنعت مرتبط نیست، چراکه ما دقیقاً نمی‌دانیم در بخش آموزش به کدام نیاز بخش صنعت یا کشاورزی باید پاسخ بدهیم.
 
* دلیل اصلی این مسأله از نظر شما چیست؟
- چون نگاهی جامع‌نگر و کلی وجود ندارد. آن طور که من به خاطر دارم آخرین باری که چنین بحثی در برنامه چهارم صورت گرفت، ‌بخش آموزش نمی‌توانست با دقت نیاز سایر بخش‌ها را در مورد زیر رشته‌ها مشخص کند، چرا که سایر بخش‌ها هم چنین نیازی را مشخص نکرده‌اند. مثلاً این‌که بخش صنعت در سال آینده به چند متخصص در چه رشته‌هایی نیازمند خواهد بود.
این روند باعث شده است که این برنامه‌ریزی بخشی در ایران موجب توزیع به شدت نامتوازن در بخش آموزش گردد، هر چند این امر فقط مربوط به حوزه آموزش نیست بلکه در همه بخش‌ها این مشکل وجود دارد.
 
* این امر در حوزه آموزش عالی چه نتایجی را در پی داشته است؟
- بررسی‌هایی که تاکنون صورت گرفته حاکی از آن است که ما در هیچ یک از بخش‌های آموزش عالی رشد متوازن و نیز متناسب با نیازهای خود نداشته‌ایم. مثلاً رشته‌های علوم‌انسانی در استان‌های عمدتاً حاشیه‌ای توسعه پیدا کرده‌اند یا رشته‌های فنی ضرورتاً در استان‌های صنعتی تعریف نشده‌اند.

هم‌چنین در مورد رشته‌های پزشکی می‌بینیم که گسترش آن‌ها صرفاً بر اساس وضعیت‌های سیاسی تعریف شده است، یعنی این‌که چه کسی توانسته در دانشگاهی زمینه را فراهم کند تا زیرگروه‌هایی به وجود بیاید.

* موضوع مهم دیگر، بحث کیفیت آموزش است. یعنی علاوه بر کمیت آموزش، اگر تمرکز کیفیت فقط در چند استان اصلی وجود داشته باشد، در نتیجه ما با عدم تناسب توزیع اعضای هیأت‌های علمی یا امکانات رو به رو خواهیم بود. بنابراین حتی اگر ما بتوانیم توزیع متوازنی را به لحاظ کمی ایجاد کنیم آیا این امکان یا این برنامه‌ریزی صورت گرفته که ما بتوانیم از نظر کیفی نیز توزیع مناسبی داشته باشیم؟

- شاهد این مدعا این است که اگر به رقابت‌های فعلی در ورود به دانشگاه توجه کنیم عملاً چند استان اصلی که دانشگاه‌های بزرگ ما در آنها قرار دارند عرصه رقابت افراد برای ورود به دانشگاه هستند.
 
* با این اوصاف از کجا باید شروع کرد؟ مثلاً سخنانی که درباره تمرکززدایی از تهران یا انتقال برخی از طرفیت‌های آموزش عالی به بیرون از تهران مطرح می‌شود تا چه حد می‌تواند کارساز باشد؟

- در بحث آمایش سرزمین، اول شناخت ظرفیت‌های کل کشور است که اهمیت دارد. روح آمایش سرزمین، نگاه جامع‌نگر به سرزمین است. سیاست‌های اجرایی ضرورتاً به معنی آمایش سرزمین نیست. آن‌چه ما اکنون می بینیم سیاست تمرکززدایی است اما تمرکززدایی با دقت تعریف نمی‌شود.

به عنوان مثال اینکه ما می‌خواهیم تمرکز را از بین ببریم به چه معناست؟ آیا قرار است تمرکز دیگری به وجود بیاوریم؟ ایده‌هایی که الآن مطرح می‌شود این است که مثلاً پایتخت به جای دیگری منتقل شود اما در واقع معنای این حرف این است که تمرکز از تهران به جای دیگری منتقل شود.

وقتی ما می‌گوییم قرار است تمرکز دانشگاه‌ها در تهران نباشد، باید پرسید که رشته‌های فنی قرار است به کجا بروند و رشته‌های دیگر هم همین‌طور. بنابراین آمایش سرزمین باید با دقت کامل انجام شود و مشخص شود که هر کدام از شاخه‌های رشته‌های مختلف باید به کجا بروند و چرا باید بروند.
 
* در شرایط فعلی که ما در ایران آمایش سرزمین نداریم، دست‌کم در حوزه آموزش چه می‌توان کرد تا این آفات و مشکلات کمتر شوند؟

- این اتفاق نیازمند شناخت ظرفیت‌های سرزمینی اعم از پتانسیل‌ها و نیاز‌هاست که باید از قبل صورت بگیرد. اما اگر این امر به شکل جامع صورت نگرفته است باز لازم است که خود دستگاه‌ها و سیاستگذاران بخشی، حداقل در بخش خودشان به بازنگری‌ و شناخت ظرفیت‌ها و نیازها بپردازند.
 
با این همه اما در نهایت تدوین برنامه‌های توسعه‌ای چه در بخش آموزش و چه در بخش‌های دیگر باید بر اساس مطالعات آمایش سرزمینی باشد، چون در غیر این صورت نتایج قابل قبولی حاصل نخواهد شد.
 
تجربه ایران نشان می‌دهد که برنامه‌ریزی بخشی و دخالت سیاستگذاری‌های مقطعی در برنامه‌ریزی‌های پنج‌ساله، جهت‌گیری‌های توسعه در کشور را دچار اختلال می‌کند. البته باید توجه داشت که چشم‌اندازهای بلندمدت کشور باید بر اساس آمایش سرزمین تعیین شوند. در غیر این صورت مشخص نخواهد بود که ما چگونه می‌خواهیم به این چشم‌انداز‌ها برسیم.

آمایش سرزمین مدیریت متمرکز را دچار ضعف می‌کند و در نتیجه هیچ مدیری نمی‌تواند آن‌گونه که خود می‌خواهد تصمیم بگیرد. با انجام آمایش سرزمین همه تصمیم‌ها به نوعی دیکته می‌شوند و مدیران تنها در چهارچوبی مشخص می‌توانند عمل کنند که البته این مسأله با روح تمرکزگرای ما تا حدی منافات دارد.
کد خبر 1075998

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha